نویسندگان
1 دانشپژوه سطح 4 مرکز تخصصی مهدویت قم
2 پژوهشگر پژوهشکده مهدویت و موعودگرایی انتظار پویا
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
"Mahdism" is one of the common points between the majority of Islamic sects and denominations; However, despite the consensus on Mahdism, the attitude and approach of each sect is different from the other and they have given different definitions. "Zaydiyyah" is one of the first Islamic sects derived from the Shia thought, whose basis is the negation of any oppression and the extension of justice, and one of their fundamental ideas in determining the Imam is "standing up with sword"; In such a way that despite the belief in the divine text and installation in determining the Imam and even using the special Mahdavi traditions in this context; - It is considered one of the signs of the Imam in Zaydism. However, the position of Mahdism as it is necessary, it is not prominent in Zaydiyyah, and it has a secondary role in the discussion of the formation of the government, and the originality is by negating oppression under the leadership of a Fatimid individual in an unclear way. Therefore, the present essay analyzes and investigates the role of Mahdism in the formation of the theory of "Rebellion with the sword" from the perspective of Zaydiyyah. The method in this article is descriptive-analytical data processing and collecting library information.
کلیدواژهها [English]
حجت حیدری چراتی[1]
مهرداد ندرلو[2]
چکیده
اندیشه «مهدویت» یکی از نقاط مشترک بین قریب به اتفاق فرقه ها و مذاهب اسلامی است؛ اماّ با وجود اجماعی بودن اندیشه مهدویت، نوع نگرش و رویکرد هر فرقه ومذهبی به این موضوع، با دیگری متفاوت است و تعریف و تبیینهای مختلفی به دست دادهاند. «زیدیه » یکی از فرقههای نخستین اسلامی بر آمده از اندیشه شیعی است که اساس کار آن، نفی هرگونه ظلم و بسط عدالت و یکی از اندیشههای بنیادین آنها در تعیین امام، «قیام به سیف» است؛ به گونهای که با وجود عقیده به نص و نصب الاهی در تعیین امام و حتی بهرهگیری از روایات خاص مهدوی در این زمینه؛ یکی از نشانههای امام در زیدیه محسوب میشود؛ اما جایگاه مهدویت؛ چنان که لازم است در زیدیه پررنگ نیست و دارای نقش فرعی و تبعی در بحث تشکیل حکومت است و اصالت با نفی ظلم به رهبری فردی فاطمی بهصورت نوعی و نامشخص است. از این رو، جستار پیش رو به تحلیل و بررسی نقش باورداشت مهدویت در شکلگیری نظریه « قیام به سیف» از دیدگاه زیدیه پرداخته است. این مقاله؛ روش دادهپردازی توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانهای است.
واژگان کلیدی: باورداشت مهدویت، حکومتعدل، زیدیه، قیام به سیف.
مقدمه
بدون تردید اندیشه مهدویت، یکی از مهمترین آموزههای اصیل اسلامی است که با توجه به بشارت ایجاد حکومت عدل الاهی در جهان و پرچیده شدن هرگونه ظلم و ستم، دارای نقش مهمی در حوزههای مختلف فردی و اجتماعی است؛ به گونهای که در طول تاریخ اسلام، جریانهای متعددی بر اساس این اندیشه نضج یافته که به دنبال تحقق عدالت و مبارزه با ظلم بودهاند. گفتنی است به دلیل انحرافات و خللهایی که پس از پیامبر اکرم (ص) در بخشی از آموزههای اسلامی پدید آمد، و با به قدرت رسیدن امویان ظلم تشکیلاتی در جامعه مسلمین نهادینه شدند. این جریانها به وجود آمدند. جریان های مذکور، با تاسی به قیام عاشورا که با مشروعیت تام صورت گرفت، در کنار باورداشت مهدویت به حرکتهای عدالت طلبانه اقدام کردند؛ اما خود این جنبشها و قیامهای اصلاح طلبانه با جدا شدن از منبع تفسیر وحی یعنی ائمه (ائمه علیهم السلام)دچار انحراف شدن ؛ به گونهای که در مسئله تحقق عدالت که در بسیاری از موارد و حداقل در میان جنبشهای شیعی بر اساس محور امامت و مهدویت شکل میگرفت؛ مجموعه کامل عقیدیی و حکومت، به گونهای جامع در کنار هم قرار نگرفت. بنابراین، برخی مانند «کیسانیه» که در ابتدا به قیام علیه ظلم و بی عدالتی اقدام کردند، در ادامه با مرگ رهبرانشان، گونهای انتظار منفعلانه را برگزیدند و تنها با پررنگ کردن بعد عقیدتی به مهدویت و کناره گیری از فعالیتهای اجتماعی، رو به افول و انقراض نهادند. در مقابل، برخی جنبشها مثل «زیدیه،» از مهدویت تنها بعد نظامی و حکومتی آن را گرفتند و بعد اعتقادی مهدویت را به حاشیه راندند؛ به گونهای که اساس و محور اصلی عقاید زیدیه در مشروعیت امام و تشکیل حکومت عدل بر اقدام مسلحانه بنا گردید و تاجایی پیش رفت که اصل اندیشه مهدویت در میان زیدیه رنگ باخت. این امر بدان سبب بود که زیدیان عقیده یافتند امام تنها کسی است که باید قیام کند وآشکارا به جهاد و امر به معروف و نهی از منکر بپرازد. بنابراین، دیگر جایی برای پذیرش اعتقاد به امامت امام غایب باقی نماند. با وجود این ،آنچه با بررسی مراحل آغازین پیدایش زیدیه به دست میآید، حکایت از آن دارد که زیدیان نخستین، نه تنها جز منکران مهدویت نبودند، بلکه اندیشه مهدویت در میان آنها وجود داشته و در تکوین نظریه قیام به سیف در اندیشه زیدیه ایفای نقش کرده است. بر همین اساس، در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانهای سامان یافته در تلاش است به تحلیل و بررسی جایگاه مهدویت در نظریه « قیام به سیف» در فرقه زیدیه پردازد و به این سوال پاسخ دهد که جایگاه مهدویت در نظریه« قیام به سیف» در فرقه زیدیه دارای چه جایگاهی است؟
ضرورت انجام این پژوهش آن است که زیدیه یکی از فرقههای نخستین شیعی است که در تحولات صدر اسلام نقشآفرین است و توانسته در کنار دیگر جریانها به حیات خود ادامه دهد و بنیانهای اندیشه خود را استحکام بخشد. از این رو، بررسی اندیشه مهدویت و جایگاه آن نزد زیدیه، ما را در شناخت تاریخ اندیشه و همچنین چگونگی مواجهه شیعیان نخستین با مسئله مهدویت یاری میرساند.
آنچه در زمینه با پیشینه بحث قابل ذکر است، این که بیشتر منابعی که به مباحث مرتبط با زیدیه پرداختهاند، به بحثهایی مانند امامت، مهدویت و یا تاریخ زیدیه و بررسی شخصیت زیدبن علی توجه کرده و به نقش آموزه مهدویت و تاثیر آن بر ایجاد حکومت عدل در تفکر زیدیه توجه نکرده اند. برخی از تالیفات در این زمینه عبارتند از: مقاله ای از سید علی موسوی نژاد، با عنوان«فرقه حسینیه زیدیه»؛ «بررسی تطبیقی اندیشه مهدویت در تفاسیر امامیه و زیدیه ( مطالعه موردی تفاسیر زیدبن علی، ابوالجاروود و فرات کوفی)»؛ تالیف فریده پیشوایی و "نقش زیدیه و خلفای عباسی در جعل و تحریف احادیث مهدوی با رویکردی به اندیشه و آثار شهید مطهری" ، نوشته محمد تقی دیار بیگدلی و مریم سادات سجادی.
برای تبین بهتر مقاله، لازم است ابتدا به بررسی مفاهیم واژگان، مهدویت، قیام به سیف، و زیدیه بپردازیم.
مهدویت: مهدویت از نظر لغوی، مصدر جعلی از واژه «مهدی» است، به معنای مهدی بودن و خود را مهدی نامیدن ؛[3]و در اصطلاح به مجموعه آموزهها و تعالیم اعتقادی، معرفتی، اخلاقی، فقهی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی و هر نوع بحث دیگری اطلاق میشود که با باور به ظهور فردی از نسل پیامبر (ص) در آخر الزمان مرتبط است که بر اساس روایات وارد شده، در همه ابعاد هستی تحولی شگرف به وجود میآورد و نوید بخش آیندهای روشن در انتهای تاریخ برای بشر است.
به بیانی دیگر، مهدویت اندیشه رستگاری جامعۀ بشری برخاسته از متن آموزههای اسلامی و آکنده شدن دنیا از عدل و داد است؛ پس از آن که از ظلم و ستم لبریز شده است و مسلمانان بر اساس آیات قرآن و روایات پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و اهل بیت او علیهم السلام معتقدند که سرانجام، جهان به دست مردی از نوادگان پیامبر صلی الله علیه و اله و بر مبنای آموزههای آن حضرت، به سامان میرسد و انسانها در سایۀ حکومت جهانی او به رستگاری خواهند رسید و در آن زمان، اسلام در همۀ کرۀ زمین فراگیر و بر همۀ ادیان پیروز میشود.[4] به همین دلیل، از ظرفیت بسیار بالایی در ایجاد جنبشهای عدالت طلب در جامعه برخوردار است که درک ناقص از این آموزه، آسیبهایی چون تفرقه در جهان اسلام را در پی خواهد داشت و مراد ما از مهدویت، معنای عام آن است.
قیام به سیف: اصطلاح «قیام»، نقیض الجلوس است، از ریشه قَامَ یَقُومُ قَوْماً و قِیاماً و[5] به معنای بیداری، خیزش، برخاستن، ایستادن، به پاخاستن، استقامت، مبارزه، تلاش پایدار، بیداری از خواب غفلت، عبرت و آگاهی [6]. در زبان فارسی، «قیام»، از لحاظ اصطلاحی (در سیاست، عرفان، علوم اجتماعی و...) مفهوم گستردهای یافته است که همه آنها به معنای برخاستن، خیزش، بیداری، آشکارسازی، نهضت و حرکت است. به همین دلایل در زبان فارسی، اصطلاحاتی چون «قیام سیاسی»، «قیام نظامی» و «قیام عرفانی» رایج شده است.
برای نمونه، در اصطلاح فلسفه، سیاسی و علم سیاست، «قیام» به مفهوم حرکتی مبارزهای با هدفی معین و عملی ارادی و آگاهانه است که میتواند فردی یا جمعی باشد. در این نگرش، قیام، حرکتی است هدایت شده، ارادی و آگاهانه که برای نفی وضعیتی (وضعیت موجود) و اثبات وضعیتی دیگر (وضعیت مطلوب) یا برای ایجاد اصلاح و انقلاب صورت میگیرد. به طور کلی، در بعد سیاسی، قیام مفهومی وسیع دارد که هر نوع جنبش و حرکت آگاهانه و ارادی (اعم از فردی و جمعی) را شامل می گردد. شاید مهمترین معادل این اصطلاح از نظر سیاسی، دو واژه «نهضت» و «جنبش» باشد[7] که در مقاله همین معنا اراده شده است.
اصطلاح «قیام به سیف» با توجه به شرایط دوران معاصر، به معنای تحرکات مسلحانه است؛ اما در زمان ائمه اطهار (علیهمالسلام) به «انقلاب» اطلاق میشده است. این اندیشه یکی از اندیشههای بنیادین در تحولات سیاسی و مذهبی تاریخ اسلام در قرن دوم هجری است که بر ضرورت قیام علیه حاکمان اموی و عباسی تاکید داشت. این تفکر با پیگیری و قیام زیدبن علی (م122ق) علیه حکومت اموی و بعدها به وسیله پیروان و همفکران زید ادامه یافت و بهصورت تفکری بنیادین در زیدیه در زمینه تعیین امام در آمد و به « قیام به سیف» معروف شد.[8]
زیدیه: یکی از فرقههای شیعه است که به دلیل اعتقاد به امامت زیدبن علی بن الحسین (علیهم السلام) به این اسم معروف شدند[9]. زیدیان برخلاف شیعیان دوازدهامامی، زید بن علی را به جای برادرش محمد باقر، امام پنجم میدانند و امام سجاد علیه السلام و امامان بعد از ایشان را تنها به عنوان پیشوایان علم و معرفت میپذیرند.[10] آنها عقیده دارند هر شخص فاطمی که شجاع و سخی باشد و قیام به سیف کند، امام واجب الاطاعه بوده و تفاوتی در اینکه از حسنیان باشد یا حنسینیان نیست[11]. از نظر تاریخی زیدیه به فرقههای مختلفی اطلاق می گردد: (المطرفیه، سالمیه، القاسمیه، المؤیدیه، الصالحیه، بتریه، سلیمانیه، ناصریه، الجارودیه، حریریه و الهادویه...)[12] که همگی ایده قیام علیه حکومت ظلم را در پیش گرفتند.
امامت در اندیشه زیدیه از چندمنظر قابل تامل است؛ به گونهای که تعریف آنها از امامت و شرایطی که برای امام و نحوه تعیین آن قائلند، بر اندیشه مهدویت در زیدیه نیز تاثیر گذاشته است. ابتدا این که زیدیان بخشی از عقاید خود در مورد امام را از نصوص گرفته اند و برخی دیگر را بر اساس اعتقادات خود در رابطه با امام را بر اساس اوضاع و احوال توجیه میکنند؛ به گونهای که پس از شهادت زید، او را امام بدون نص خواندند.[13]بنابراین، اندیشه منصوص بودن امامت و اعتقاد به وجود نص بر امامت اهل بیت، نقطه پیوند بین زیدیه و امامیه است که آنها را تحت عنوان تشیع عام قرار میدهد. از سوی دیگر، زیدیه معتقد است که پیامبر اکرم (ص) بهصورت عام بر عترتش نص فرموده است و این نص، همه فرزندان فاطمی از حسنیان حسینیان را شامل میشود.[14]بنابراین، اندیشه اثنا عشری در زیدیه معنا ندارد و به اعتقاد آنها عترت بر یک شاخه از فرزندان فاطمی یعنی حسینیان منحصر نیست و امامت برای همه عترت جایز است.[15]
زیدیه، با این که وجود نص در مورد با امامت امام علی و حسنین (علیهم السلام) را پذیرفتهاند؛ اما پس از ایشان تنها کسی را امام میدانند که به قیام مسلحانه اقدام نموده، [16]و به خود دعوت کند[17]. از دیگر شرایط امامت در زیدیه، علم، زهد، شجاعت و سخی بودن است؛ [18] اما به این که امام در این صفات باید برترین روزگار خود باشد، عقیده ندارند و بر همین اساس، عصمت و علم غیب را شرط امامت قرار ندادهاند. از این رو، امامت دو شخص را در زمان واحد در دو نقطه جدا از هم پذیرفتهاند.[19]در واقع باید گفت، امامت در اندیشه زیدیه جایگاه معنوی و جانشینی الاهی ندارد و به نوعی امام مجری شریعت شمرده میشود[20]که باید برای اجرای سیره رسول خدا (ص) در جامعه به پا خیزد که این تفکر قیام به سیف به سبب برخی عوامل اعتقادی و اجتماعی، بر اثر فشار بنی امیه ظهور یافت.
ظهور اندیشه قیام به سیف و سپس تداوم این نظریه میان فرقه زیدیه، به عنوانی آموزهای دینی که یکی از اصلیترین باورهای مذهب زیدیه را شکل میدهد؛ محصول برخی عوامل است. توحیدی نیا بر این باور است که این اندیشه در اوضاعی آماده و بر اساس نوعی مطالبه عمومی صورت گرفته و به همین دلیل از سوی گروههای مختلف مورد استقبال قرار گرفته است.[21]بنابراین، برخی از عواملی که سبب ظهور این اندیشه و در ادامه بااستقبال در قرن دوم هجری روبه رو شد، عبارت است از:
3-1. انحراف از سنت و سیره نبوی و گسترش ظلم در حکومت اموی
یکی از عوامل اصلی طرح و ظهور نظریه قیام به سیف، از سوی رهبران جریانهایی بود که به دنبال ایجاد تحول در جامعه اسلامی بودند. و این عوامل در تحولات تاریخی پس از رحلت پیامبر (ص) ریشه داشت. پس از وفات پیامبر معیارها و دستورهای حضرت، در برخی مسائل بنیادین، مانند جانشینی پیامبر (ص) به فراموشی سپرده شد و خلفا یکی پس از دیگری سیره حضرت را در امور اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی تغییر دادند؛ به گونهای که بار دیگر فاصله طبقاتی و امتیازات قبیلگی در جامعه مسلمین ایجاد شد. این گونه برخوردها در دوره عثمان و پس از او در دوره سلطنت امویان به اوج خود رسید.
این انحرافات به آن دلیل بود که هریک از خلفا تعریف خود را از خلافت و حکومت اسلامی داشت؛ به گونهای که تعریف حاکمان اموی، از حکومت اسلامی، بر دو محور یکپارچهسازی تمام کشورهای اسلامی و گسترش مرزهای جغرافیایی میچرخید، و برای همین، حکام اموی تمام تلاش خود را در تحت فرمان بردن ممالک اسلامی و همچنین گسترش مرزهای جغرافیایی به کار بستند. از سوی دیگر، امویان مناطق علوی نشین و طرفداران آنها مانند کوفه، را تحت فشار قرار دادند و لذا روزبه روز بر نارضایتیهای توده مردم از حکومت افزوده میشد. مدینه نیز پس از رحلت نبی اکرم در ابعاد سیاسی و اجتماعی با محرومیت روبه رو شد و مردم با توجه به تجربهای که از حکومت پیامبر (ص) داشتند، همواره بر اجرای سنت نبوی تاکید میکردند.[22] این نارضایتیها که ناشی از عدم حل نیازهای ضروری و ستم امویان در جامعه بود، بر محدوده سیاست و قدرت متمرکز گردید. چون مردم تنها راه برخورد با حکومت اموی را قیام و خروج علیه حکومت میدانستند؛ برخی بزرگان شیعه که بر لزوم قیام تاکید میکردند، مورد استقبال گسترده مردم قرار گرفتند. بر اساس همین ظرفیت، زید بن علی در جواب کسانی که وی را از قیام باز میداشتند، خود را در برابر آنچه در جریان بود، مسئول دانست.[23] بنابراین، با رواج این تفکر در جامعه، قیام به سیف به یک نماد در مخالفت با حکومت در آمد.
3-2. اعتقاد به قیام مهدی موعود بر علیه ظلم و ستم
عقیده به مهدویت و ظهور مهدی موعود و تحقق عدالت توسط او، از دیگر عواملی بود که میتوانست بر تکوین نظریه قیام به سیف موثر واقع شود. این موضوع زمانی واضح تر میشود که به ظهور جنبش «کیسانیه» و هم زمانی قیام زید با درگیری مردم با پذیرش مسئله مهدویت و یا انکار مهدویت محمد حنفیه توجه شود؛ زیرا قیام علیه حکومت اموی میتوانست از منظر افراد جامعه مصداقی برای حدیث پیامبر باشد که به ظهور شخصی از اهل بیت، در زمان فراگیر شدن ظلم و ستم بشارت داده بود.[24] بر همین اساس، برخی گزارش های برجای مانده حاکی از آن است که اندیشه مهدویت از منظر پیروان زید بر محور قیام و غلبه است و مهدی را کسی میدانستند که علیه ظلم قیام میکند و به همین سبب زیدبن علی (ع) برا به قیام تشویق میکردند. طبری گوید:«هشام بن محمد کلبی می گوید: شیعیان، پیش زید بن علی می رفتند و به او میگفتند قیام کند؛ میگفتند: امیدواریم منصور تو باشی و این روزگار هلاک بنی امیه باشد.»[25]
زید نیز نه تنها این باور و اعتقاد را نفی نکرد، بلکه بر اساس برخی گزارشها در پاسخ به سوال از مهدویت خویش، هرچند مهدویت شخصی را منکر شد، به مهدویت نوعی و این که یکی از نشانههای مهدی، قیام است، صحه نهاد.[26] در نتیجه با شدت یافتن احساس نیاز به منجی از سوی توده مردم و پررنگ شدن بحث قیام به دلیل نا امیدی از اصلاح امور، بعد نظامی مهدویت بر دیگر جوانب اعتقاد به مهدی سایه افکند و قیام و خروج بر علیه ظلم و ستم به نوعی گفتمان تبدیل گردید و مهدی سمبل قیام بر علیه ظلم شد.
ج. عملکرد زید بن علی
عامل دیگر در ظهور و تکوین نظریه قیام به سیف، مواضع و عملکرد زید در برابر حوادث و رخدادهای زمان ، به ویژه موضع او در مقابل رفتار ائمه علیهم السلام بود. زید بر خلاف بنی امیه که بر وحدت جهان اسلام به هر قیمتی و بر گسترش مرزهای جغرافیایی تاکید داشتند؛ بازگشت به سنت و سیره پیامبر در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را سرلوحه خویش قرار داد.[27]از طرفی، با اعلام موضع مخالف در برابر امام باقر علیه السلام و تاکید بر لزوم قیام و جهاد[28]، گروه های مختلف جامعه و به خصوص شیعیانی که راه هرگونه تعامل و گفت و گو را برای حل مشکلات بسته میدیدند؛ به سوی خود جذب کرد.
بر همین اساس، در این دوره به دلیل فشارهای فزاینده هشام بن عبدالملک، به خصوص بر شیعیان، واژه «قسام به سیف» به یک نماد در گفتمان نخبگان تبدیل گردید؛ چنان که زید بن علی بارها از این گونه عبارات در مواضع مختلف بهره برده است. برای مثال در برابر هشام بن عبدالملک میگوید: « هرگز قومی سوزش شمشیر را ناخوش نداشت، مگر خوار گردید.»[29]
نیز دربرابر امام باقر علیه السلام موضع مخالف گرفت و شرط امامت را قیام و جهاد دانست[30]. به نظر می رسد که میتوان از این گفت وگوی زید با امام باقر (ع)، نوعی اعتقادش را زید به مهدی بودنش استشمام کرد؛ به نحوی که امام، زید را از عجله کردن برای قیام و تشکیل دولت نهی کرده است و میفرماید:
« خدا به واسطه شتاب بندگانش شتاب نمیکند...خدای عزوجل حلال و حرامی وضع و چیزهایی واجب کرده و مثل هایی زده و سنت هایی مقرر داشته است، و برای امامی که به امر او قیام میکند، نسبت به طاعتی که برای او واجب کرده، شبهه و تردیدی باقی نگذاشته است تا امام بتواند امری را پیش از رسیدن وقتش انجام دهد یا در راه خدا پیش از فرا رسیدن موقعش جهاد کند». اما زید در پاسخ گفت که امام از ما کسی است که قیام میکند[31]. بنابراین رفتار و منش زید نیز از دیگر عوامل بستر ساز برای نظریه قیام به سیف بود.
در مجموع میتوان سه عامل اساسی در ظهور نظریه قیام به سیف شناسایی کرد: 1. ظلم و ستم حاکمان اموی و ناامیدی مردم از اصلاح امور، مگر با توسل به قیام و شمشیر؛ 2. باورداشت اندیشه مهدویت و اعتقاد به قیام مردی از خاندان پیامبر (ص) علیه ظلم و ستم؛ 3. عملکرد و اندیشه سیاسی زید در مسئله امامت.
همان طور که بیان شد، اندیشه مهدویت در میان فرقه زیدیه با توجه به اعتقاد آنها در باب امامت، دارای جایگاه مهم و والایی نیست؛ اما بروز و ظهور این اندیشه را میتوان در مراحل ابتدایی و آغازین قیام زید مشاهده کرد، به گونهای که میتوان بر اساس قراین و شواهد موجود، برای اندیشه مهدویت در شکلگیری نظریه قیام به سیف، در میان زیدیه نقش مهمی ترسیم کرد، به نحوی که این شواهد و قراین نشان دهنده این موضوع هستند که بر اساس اوضاع زمانی موجود، [32] شکلگیری این نظریه نمیتوانست از اندیشه مهدویت متاثر نباشد و عقیده به ظهور منجی و قیام او علیه ظلم و ستم، در شکلگیری اندیشه قیام نقش مهمی داشته است که برخی از آنها عبارت است از:
1-4. مهدی پنداری زید بن علی
یکی از شواهدی که نشان دهنده جایگاه اندیشه مهدویت در شکلگیری تفکر قیام به سیف در فرقه زیدیه است؛ بازتاب اندیشه مهدویت در تاریخ زیدیه و ادعای مهدویتِ درباره زید بن علی است.[33]
بر پایه برخی اخبار، از زید بن علی درباره این که آیا همان مهدی موعود است و همان شخصی است که زمین را از عدل و داد پر میکند، سوال میشود؛ اما زمانی که سائل با پاسخ منفی زید روبهروبه میگردد، چنین بیان میدارد: که « در این صورت میترسم که کلید باز شدن درهای بلا به روی ما باشی... و سبب شوی خانههایمان خراب شود، فرزندان کشته گردند و زیر هر سنگی که پنهان شویم؛ به قتل برسیم.»[34] زید بن علی، زمانی که با این واکنش منفی شخص روبهرو می شود، با این که «مهدویت شخصی» را انکار کرده بود، سخن از «مهدویت نوعی» به میان می آورد و خود را مصداقی از مصادیق مهدیان نوعی معرفی میکند. او این عقیده را به روایتی از پیامبر مستند میکند، مبنی بر این که در هر قرن باید مصلحی قیام کند. [35]
در تفسیر فرات کوفی از ابو یعقوب عبدی چنین نقل شده است:
زید را ملاقات کردم و درباره اعتقادمان نسبت به علی و حسن و حسین و دلیل آن سوال کردم. زید گفت: مگر قرآن نمیخوانید؟ «گفتم: چرا، میخوانم. سپس زیدآیه ( َواضرِب لَهم مَثَلاً اصَحابَ القرَیه اذِ جاءهَا المرسَلَون) را تلاوت کرد و افزود»: در این امت، مثل سه نفری که خداوند ذکر کرده است، علی، حسن و حسین هستند و نفر چهارمی که ظهور خواهد کرد، مثل همان مردی است که از انتهای شهر به سرعت آمد.» به زید گفتم:، امید دارم که آن شخص تو باشی!، گفت:« هر چه خدابخواهد.»[36]
از این گفت وگوی چنین به دست میآید که مهدویت و انتظار قیام مهدی علیه ظلم و ستم، نقش محوری در پذیرش قیام از سوی افراد جامعه دارد و اعضای جامعه بر این باور بودند که مهدی موعود، شخصی است که براساس روایات، به قیام دست خواهد زد و در این قیام، پیروزی نصیب او خواهد شد. به همین دلیل، برخی افراد که بین پذیرش و شرکت در چنین قیامهایی مردد بودند، از مهدی بودن رهبران قیامها سوال میکردند که در صورت پاسخ مثبت، با شخص همراهی و با مواجه شدن با پاسخ منفی از رهبران قیام دوری میکردند.
علامه عسکری مینویسد:
امامزادههایی که برای امر به معروف قیام میکردند-همانند زید- با مردم سخن صریح نمیگفتند... در نتیجه گفتارهای توریه آمیز، در جوامع اسلامی آن روز که احادیث پیامبر در زمینه امامت و مهدویت به سبب جلوگیری حکومت از نشر حدیث پیامبر (ص) نرسیده بود؛ یک نوع آشفتگی ذهنی در این باره ایجاد شده بود. بدین سبب، هر امامزادهای که در جایی قیام میکرد، یک دسته از مسلمانهایی که از ظلم حکام به ستوه آمده بودند، به گرد او جمع میشدند.[37]
بر همین اساس، به دلیل آن که اعضای جامعه تحت فشار و ستم حکومت بودند و تصورشان این بود که نهایت مصداق ظلم در همان زمان به وقوع پیوسته است ؛ زمانی که شاهد قیام افرادی از خاندان اهل بیت بودند، همان قیام را مصداق خروج مهدی (ع) تصور میکردند. به نظر می رسد برای دفع همین تصور اشتباه بود که امام صادق علیه السلام در دفع شبهه قائمیت زید در پاسخ ابو الصباح الکنانی، میفرماید که اگر او قیام کند، کشته میشود و تنها نشانه قائمیت، قیام به سیف نیست.[38] علامه مجلسی میفرماید: مراد امام این بوده که نشانه قائمیت این است که زمانی که قیام کرد، بتواند غلبه کند و پیروز شود و صرف قیام به سیف موجب اشتباه در تشخیص مصداق قائم است؛ زیرا میتواند در یک زمان مصادیق متعدد داشته باشد.[39] یکی دیگر از این شواهد و قراین بر تاثیرگذاری مهدویت در ظهور اندیشه قیام به سیف، بازتاب اندیشه مهدویت در قیامهای زیدی است.
4-2. بازتاب اندیشه مهدویت در قیامهای زیدی
یکی دیگر از قراین و شواهدی که بر تاثیر اندیشه مهدویت در نضج و ظهور نظریه قیام به سیف دلالت میکند؛ بازتاب اندیشه مهدویت در تاریخ فرقه زیدیه پس از قیام زید بن علی است؛ و حداقل تا میانه قرن چهارم، ادعای مهدویت، بخشی از تاریخ زیدیه را به خود اختصاص داده است؛ به گونهای که در قیامهای زیدی سه قرن نخست که به دست رهبران زیدی شکل گرفت، اندیشه مهدویت به وضوح نمایان است. برای مثال، بر پایه برخی گزارش های، ابراهیم بن عبدالله بن حسن امیدوار بوده است که برادر او، عبدالله نفس زکیه همام مهدی موعود باشد، و دلیل او، بر این امر قیام وی در جهت امر به معروف و مبارزه با ظلم بوده است.[40] در گزارشی دیگر، عمیر بن فضل از منصور دوانیقی نقل میکند که او به صراحت اعلام می کند که محمدبن عبدالله بن حسن مهدی موعود است.[41]
یحی بن عبدالله بن حسن مثنی، برادر محمد نفس زکیه از دیگر رهبران زیدی است که پیروان او به مهدی بودن او امید داشتند. ادریس، برادر وی به یحیی میگوید که براساس روایات، برای ما در آخر الزمان پرچمی از مغرب زمین برافراشته میشود، و خداوند به دست صاحب آن پرچم حق را پیروز میگرداند و من امیدوارم که آن شخص تو باشی.[42]
حسین بن قاسم بن علی بن عبدالله بن محمد بن القاسم العیانی (237-404 ق)[43]از دیگر رهبران زیدی یمن است که درباره او ادعای مهدویت شده است و برخی براین باورند که او خود نیز ادعا داشته که مهدی میباشد[44]و به همین دلیل، لقب« المهدی لدین الله» را برای خود برگزیده است. باور به مهدویت حسین به قاسم العیانی به حدی در زیدیه بالا گرفت که به پدید آمدن فرقهای به نام "حسینیه" منجر گردید؛ به گونهای که گروهی از زیدیان پس از کشته شدن او در سال404 هجری مرگ او نپذیرفتند و بیش از سه قرن همچنان منتظر بازگشت او به عنوان منجی بودند.[45]اعتقاد زیدیه به مهدویت و قیام به سیف در آغاز چنان پررنگ و واضح بود که حتی پیامد اجتماعی داشت که این نیز از قراین مستقل در اثبات جایگاه اندیشه مهدویت در نظریه قیام به سیف به شمار میآید.
4-3. بازتاب اجتماعی مهدویت در قیام به سیف
اعتقاد به مهدویت و قیام مهدی موعود علیه ظلم و ستم در زیدیه پیامد و بازتاب اجتماعی نیز داشته است؛ به گونهای که شعار زیدیان در آغاز قیام "ای منصور! بمیران، بمیران! بوده است[46]" و در برخورد با زید نیز این امید را مطرح میکردند که امید واریم تو همان منصور باشی و این دوره پایان حکومت بنی امیه باشد.[47] بر همین اساس، با توجه به تاثیر اجتماعی اندیشه مهدویت بر میان توده مردم سخن صریحی که در آن به نفی این اعتقاد پرداخته باشد و مهدویت را از خود نفی کند، در دست نیست، بلکه طبق برخی اخبار او این عقیده را نسبت به خود تایید کرده است. در تفسیر فرات کوفی از ابو یعقوب عبدی چنین نقل شده است:
زید را ملاقات کردم و درباره اعتقادمان نسبت به علی و حسن و حسین و دلیل آن سوال کردم؛ زید گفت:« مگر قرآن نمیخوانید؟» گفتم: چرا میخوانم. سپس زیدآیه ( واَضِرب لَهم مَثَل اَصحاب القریه اذ جاءهَا الُمرَسلون) را تلاوت کرد و افزود:« در این امت مثل سه نفری که خداوند ذکر کرده، علی، حسن و حسین هستند و نفر چهارمی که ظهور خواهد کرد، مثل همان مردی است که از انتهای شهر به سرعت آمد.» به زید گفتم، امید دارم که آن شخص تو باشی، گفت: «هر چه خدابخواهد.»[48]
همچنین در روایتی که کشی از ابی الصباح نقل کرده؛ آمده است که زید در پاسخ به این که آیا او اعتقاد دارد که ائمه چهار نفرند و چهارمین آنها قائم است؛ این سخن را تایید کرد و به بحث با ابو الصباح پرداخت و با توجه به همین پیامد و بازتاب اجتماعی اندیشه مهدویت بود که حضرت امام صادق علیه السلام معیار مهدی بودن را تنها قیام به سیف ندانست و پیروزی و متابعت را شرط آن قرار داد تا افراد جامعه به صرف قیام فردی از خاندان اهل بیت به مهدویت و امامت او اعتقاد پیدا نکنند.[49]
طعنه مخالفان مهدویت و قیام زید، از دیگر شواهدی است که نمایانگر جایگاه مهدویت در شکل گیری نظریه قیام به سیف است؛ زیرا زمانی که زید بن علی کشته شد، مخالفان ،زبان به طعن گشودند و اعتقاد پارهای از هوادران زید را به تمسخر ونقد میگرفتند و میگقتند، ما زید شما را بر چوبه درخت خرمایی به دار زدیم و هیچگاه ندیدیم که مهدی بر چوبه درخت خرما دار زده شود.[50]
این گونه طعنهها علاوه بر این که نشاندهنده جایگاه اندیشه مهدویت از منظر پیروان زید است و بیانگر اعتقاد حداقل پارهای از طرفداران زید به مهدویت او میباشد؛ گویای این مطلب است که حتی در نظر مخالفان قیام زید، بحث مهدویت بهگونهای با قیام و ستیز علیه حاکمان ظالم گره خورده و انتظار جامعه از مهدی موعود غلبه و پیروزی بود.
بنابراین، با این که مهدویت در میان زیدیه بیشتر بهصورت مهدویت نوعی مطرح بود و آنان به مهدویت شخصی اعتقاد نداشتند؛ در میان زیدیه بین امامت، مهدویت و قیام به سیف ارتباط بسیار تنگاتنگی وجود داشت. به بیان دیگر، از منظر زیدیان نخستین، شاخصترین و بارزترین صفات مهدی موعود، قیام علیه ظلم و ستم بود و این نوع نگاه به مهدویت که تنها بعد سیاسی اجتماعی در آن پررنگ بود، در پدید آمدن نظریه قیام به سیف تاثیر بسیاری داشت که در نهایت به یکی از شروط مسلّم امامت در زیدیه به شمار آمد و دیگر جنبههای اعتقادی مهدویت به حاشیه رانده شد.
نتیجهگیری
آنچه با بررسی جایگاه اندیشه مهدویت در نظریه« قیام به سیف» در فرقه زیدیه به دست آمد، عبارت است از این که عقیده به مهدویت دارای جایگاه مهمی در ظهور و تکوین نظریه قیام به سیف است؛ به گونهای که این باور به مهدویت و اعتقاد به قیام امام به سیف در میان زیدیان نخستین، ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشتهاند. به بیان دیگر، به یقین، اندیشه مهدویت در قیام زید و قیامهایی که به دست رهبران زیدی تا چند قرن بعد از قیام زید در جریان بود، مطرح شده است که نمونه بارز آن را میتوان در ادای مهدویت نفس زکیه و حسین القاسم العیانی مشاهده کرد. تاثیر اندیشه مهدویت بر شکل گیری تفکر قیام با شمشیر در زیدیه، بدان سبب بود که یکی از شاخصههای اصلی قیام امام مهدی علیه السلام، در روایات، قیام و مبارزه با حکومتهای ظالم عنوان شده بود. از این رو، شیعیانی که به دلیل فشار حکومت اموی راه هرگونه اصلاح را بسته میدیدند، از عقیده به مهدویت، تنها بعد سیاسی و نظامی آن را گرفتند و قیام به شمشیر یک نماد برای مهدویت شد و در گفتمان نخبگان جامعه مانند زید ابن علی رواج یافت. بنابراین، چون مجموعه کامل عقیدیی و حکومت، به گونهای جامع در کنار هم قرار نگرفت، هر چند نظریه قیام به سیف در ابتدا از اندیشه امامت و مهدویت متاثر بود؛ در ادامه جنبه حکومتی و نظامی آن بر ابعاد دیگر غالب و بعد اعتقادی مهدویت به حاشیه رانده شد و در نهایت نیز خود این نظریه یکی از شرایط مسلّم امامت در فرقه زیدیه به شمار آمد.
[1]. پژوهشگر پژوهشکده مهدویت و موعودگرایی انتظار پویا hojatheidadi@gmail.com
[2]. دانشپژوه سطح سه مرکز تخصصی مهدویت قم (نویسنده مسئول) ndrlwmhrdad5@gmail.com
[3] .دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج14، ص21877؛ همان ، فرهنگ متوسط دهخدا،ج2، ص2869.
[4] . وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ( النور/55).
[5] .ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص496.
[6] معین، فرهنگ معین، ج2، ص1220؛دهخدا، فرهنگ دهخدا، ج12، ص17832.
[7]. جمشیدی، مفهوم و ماهیت«قیام» در اندیشه سیاسی امام خمینی(س)، ص4.
[8] . توحیدی نیا، زمینهها و عوامل طرح اندیشه سیاسی « قیام به سیف» در قرن دوم هجری، ص95.
[9] . الدرسی، الروضه الندیه فی حقیقه الزیدیه، ص8؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، ج3، ص1801؛ الدولهف ارشاد الطلب الی تحقیق المذهب الزیدی، ص8.
[10] . برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص86.
[11] .شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص154؛ الدرسی، الروضه الندیه فی حقیقته الزیدیه،ص92.
[12] . همان،ص179-189؛ فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ص83-102؛ الدرسی، پیشین، ص101-114.
[13] توکلی محمدی، بررسی تطبیقی«قیام» در اندیشه زیدیه و امام خمینی، ص38
[14] شفقخوانی، امامت از دیدگاه زیدیه و اماممیه، ص94.
[15] همان، ص96؛ الدرس، الروضه الندیه فی حقیقته الزیدیه، ص125 و القاسمی، مجموع السید حمیدان، ص198.
[16] برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص86.
[17] الدرسی، الروضه الندیه فی حقیقته الزیدیه، ص85.
[18] شهرستانی، پیشین.
[19]ر.ک: الدرسی، الروضه الندیه فی حقیقته الزیدیه، ص11؛ ابن ابراهیم الوزیری، ص279
[20] . فضیل شرف الدین، الزیدیه نظریه و تطبیق، ص90.
[21]. توحیدی نیا، زمینهها و عوامل طرح اندیشه سیاسی قیام به سیف در قرن دوم هجری، ص96.
[22] . توحیدینیا، زمینهها و عوامل طرح اندیشه سیاسی«قیام به سیف» در قرن دوم هجری، ص104-105.
[23]. همان، ص105.
[24] «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع یَقُولُ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی فَیَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً کَذَلِکَ... ».(صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص318).
[25] . طبری، ترجمه تاریخ طبری، ج10، ص56.
[26] .ر.ک: زیدبن علی، الامام الاعظم، ص360.
[27] طبری، تاریخ طبری،ج7،ص181؛ الضحیانی، اخبار الامام زید بن علی،ص57
[28] .ر.ک: کلینی،الکافی،
[29] .ابنعنبه، عمده الطالب،ص195؛هارونی، تییسیر المطالب، ص162.
[30] دَخَلَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَعَهُ کُتُبٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَدْعُونَهُ فِیهَا إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ یُخْبِرُونَهُ بِاجْتِمَاعِهِمْ وَ یَأْمُرُونَهُ بِالْخُرُوجِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع هَذِهِ الْکُتُبُ ابْتِدَاءٌ مِنْهُمْ أَوْ جَوَابُ مَا کَتَبْتَ بِهِ إِلَیْهِمْ وَ دَعَوْتَهُمْ إِلَیْهِ فَقَالَ بَلِ ابْتِدَاءٌ مِنَ الْقَوْمِ لِمَعْرِفَتِهِمْ بِحَقِّنَا وَ بِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ لِمَا یَجِدُونَ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ وُجُوبِ مَوَدَّتِنَا وَ فَرْضِ طَاعَتِنَا وَ لِمَا نَحْنُ فِیهِ مِنَ الضِّیقِ وَ الضَّنْکِ وَ الْبَلَاءِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ الطَّاعَةَ مَفْرُوضَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةٌ أَمْضَاهَا فِی الْأَوَّلِینَ وَ کَذَلِکَ یُجْرِیهَا فِی الْآخِرِینَ وَ الطَّاعَةُ لِوَاحِدٍ مِنَّا وَ الْمَوَدَّةُ لِلْجَمِیعِ وَ أَمْر اللَّهِ یَجْرِی لِأَوْلِیَائِهِ بِحُکْمٍ مَوْصُولٍ وَ قَضَاءٍ مَفْصُولٍ وَ حَتْمٍ مَقْضِیٍّ وَ قَدَرٍ مَقْدُورٍ... َ فَغَضِبَ زَیْدٌ عِنْدَ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ لَیْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ أَرْخَى سِتْرَهُ وَ ثَبَّطَ عَنِ الْجِهَادِ وَ لَکِنَّ الْإِمَامَ مِنَّا مَنْ مَنَعَ حَوْزَتَهُ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ دَفَعَ عَنْ رَعِیَّتِهِ وَ ذَبَّ عَنْ حَرِیمِه...»( کلینی، الکافی،ج1، ص357)
[31] .کلینی، الکافی،
[32] . هم زمانی قیام زید با درگیری مردم با پذیرش مسئله مهدویت و یا انکار مهدویت محمد حنفیه توجه شود. زیرا قیام بر علیه حکومت اموی میتوانست از دیدگاه افراد جامعه مصداقی برای حدیث پیامبر باشد که به ظهور شخصی از اهل بیت، در زمان فراگیر شدن ظلم و ستم بشارت داده بود.
[33] . زید بن علی، الامام الاعظمف ص360.
[34] . زید بن علی ، پیشین.
[35] همان.
[36] . فرات کوفی، تفسیر فرات،ص354.
[37] . عسکری، نقش ائمه در احیای دین،ج2، ص191.
[38] . ر.ک: کشی، رجال کشی، ص350.
[39] . مجلسی، بحا الانوار، ج46، ص166.
[40]. هارونی، پیشین،ص194.
[41]. ر.ک:همان، 197.
[42]. ر.ک:الزاری، اخبار فخ، ص 49.
[43]. حسین قاسم العیانی، مجموع کتب و رسائل الامام المهدی الحسین بن القاسم العیانی،ص25.
[44]. همان، ص33.
[45]. فرمانیان،آشنایی با فرق تشیع، ص96.
[46]. طبری، تاریخ طبری، ج7، ص166.
[47]. همان، 182.
[48]. فرات کوفی، تفسیر فرات،ص354.
[49] .ر.ک: کشی، رجال کشی، ص 350.
[50] .ابن حجر هیتمی، ج2، ص588؛ ابن منظور الانصاری الرویفعی الافریقی، مختصر تاریخ دمشق، ج7، ص241.
منابع
قرآن کریم.